نخ مغرور
پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۵۹ ب.ظ
یک روز توی کشوی مامان جون چسب مایع گفت نخ خیلی اذیت می کندهمش میگه
من که میگن نخ هستم
نگاه بکن چه قشنگم همه همین نظر را داشتند برای همین فردا صبح نخ پاشدودید هیچ
کس نیست وگفت آخیش از دست این خو ل ها راحت شدم بقی صفحه ی بعد
اما یهویی مامان جون آمد که گفت نع نع چسب و سوزنم کو و بقیه کجان اما
بقیه کنار مداد بودند و بالا خره مامان جون وسایل را پیدا کردو این برای نخ درس عبرت شد که بابقیه کامل هستیم
۹۶/۰۳/۲۵